گشاده دست ترین مردمان بود؛به ویژه در ماه مبارک که به تعبیر امام علی-علیه السلام-«چون نسیمی جاری بود که چیزی در کف او
نمی ماند».
هر چیزی برای جلب افراد به اسلام از او خواسته می شد،می داد.
هفتاد هزار درهم برایش اوردند.آن را بر حصیر نهاد.سپس به تقسیمش پرداخت و همه را میان نیازمندان تقسیم کرد.
مردی نزدش آمد و چیزی خواست.فرمود:«چیزی ندارد؛اما به حساب من هرچه نیاز داری بخر،پول دستمان آمد به جای تو می پردازیم.»
عمر گفت:ای رسول خدا،خداوند مجبورت نکرده چیزی را که نداریم(بر عهده گیری).
پیامبر از سخن عمر خوشش نیامد. مرد نیازمند هم گفت:«بپرداز و نترس...» پیامبر خندید. شادمانی از چهره اش معلوم بود.
منبع:کتاب همنام گلهای بهاری نویسنده:حسین سیِّدی
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس